۱۳۹۰ دی ۱۱, یکشنبه

فعالان سیاسی متعهد یا متخصص؟

:پارسا جعفری

جای هیچ تاملی نیست که جنبش دانشجویی 18 تیرماه 1378 نقطه ی عطفی بود که بر صفحه تاریخ ایران مزیین شد که در این راستا خونها ریخته شد ونفس ها درسینه حبس و محکوم شدند. و اندیشه خردگرایی زیر چکمه های تعهد مآبی مسدود شدند

کمتر ایرانی است که در این چند دهه با این واژها نا آشنا باشد چنان چه در طول این سه ده واندی نزاع بر سر تعهد یا تخصص بر کلیه امور فرهنگی و آموزشی وحتی کشوری رسوخ پیدا کرده است . در طی این سه ده همیشه شکاف عظیمی بین ادبا و اساتید علوم و روحانیون سنتی مبرز بوده از امور استخدامی در ادارها گرفته تا دانشگاهی و کفه ترازوی تعهد بر تخصص همیشه ثقیل تر بوده و تعهد در کنار تقوا و پرهزکاری علمای دینی رنگ و لعابی مملو از رجحان و ارتقای منصبی و برتری اجتماعی شده است و حتی تا سطوح مملکتی آغشته شده است. . پس از انقلاب تحمیلی سال 57 و کوتادی فرهنگی که توسط مشتی سوفسطایی که شعار تعهد را ملزم و مکرم دانستند . جامعه آغشته بر شعارهای ایدئولوژی و توده ای شد و خردگرایی و اندیشه گرایی که ماحصل انقلاب مشروطه بود را زیر تیغ تحجرگران غوطه ور شد.

بدین جهت رابطه توصیفی بین حوزه علمیه و مردم چون اندیشه حکومت الله بر انسانها نقش بر ذهن ایرانی ودر افکار جامعه رسوخ و نهادینه شد. در چنین بستری اندیشه نور و خردگرایی به افول گرائید و تفکر ظلمت حول محور تقواگرایی و تعهدمآبی در جامعه مزیین به فرهنگ القایی شد و تعهد بر مسند هر سفره ای چنبره می زند و جایگزین تخصص و خرد می شود. در طول این چند ده همیشه افراد متعهد مسئول و پرسش گر مطلق بوده اند و پنجره دیالوگ و همه پرسی در این فضای تعهد گرایی منع و ضد ارزش می شود و جامعه بسوی تفتیش تخصص و خرد پیش رانده شد . فرهنگ ایران باستان که اساس همه چیز خود(( انسان)) بود و نفی مرجعیت و حاکمیت حال آنکه اندیشه تعهدمآبی ارتباط انسان و خالقش بر محور دو مرجع مسخ سازی می شود.در چنین فضای مسموم و خلط آوری است که پدیده حاکمیت و تابعیت مزیین به مرجعیت و تقلید می شود. به واسطه تعهدمآبی فرد متعهد پرسشگر بی چون و چراست و چه بسی سئوال کردن تفتیشی و محکمه ای و قضایی زیر پوست تقوا ملعب می شود.

تخصص منعکس شده خرد است و انکار همه مرجعیت ها ست از جمله مرجعیت علمای دین و مفتی و مجتعهد و ...

در این فضا هر جزیی انباز در آفرینش اندیشه خوش زیستی برای کل وجود است در این سطوح فرد در اجتماع ابزار و آلت در کل بدنه نیست بلکه به قول کانت خودش هدف خودش هست هر فردی در میان خود بن آفریننده و خرد سامانده کیهانی را دارد .

نویسنده بر این باور است که چنین معضلی فرهنگی شده تا جاییکه بر افراد متخصص نیز مشتبه شده آنان دون پایه اند و خود را از کلیه امور محروم و معذور می دارند گرچه سیستم فاشیستی خود دستی بر این دسیسه داشته است.

این نوشتار درصدد حل چنین معضلی نیست زیرا که پیشینه تاریخی و فرهنگی دارد که نشاءت گرفته از استبداد حکومتی و فرهنگی است . جای بسی تاسف و شگفت است که چنین ضعفی در قشر فرهنگی و سیاسیون نیز به چشم می خورد. پوشیده گویی و لفافه گزینی نیز از معضلات فرهنگ ایرانی شده بنابراین حجاب را می درم گرچه حرمت همه عزیزان مخدوش نخواهد شد.

کم و بیش همه اهل قلم و سیاسیون موافق و مخالف به قولی برانداز و اصلاح طلب بر این اصل واقف هستیم که فردای ایران آزاد سیستمی حاکم شود مبنی بر رعایت حقوق بشر و محفوظ نگهداشتن حرمت انسانی .

چندی است که بین چهره های سیاسی شناخته شده درگیرهای لفظی و نوشتاری مطرح شده و تا ترور شخصییتی یکدیگر و برملا کردن اسرار شخصی و یا آشکار کردن ضعف های شخصییتی همدیگر پرداخته اند از آن جایی که جای گاه و منزلت هریک از آنها برای جامعه ایرانی و بلاخص اپوزیسیون مخالف رژیم والا و مکرم بود بر خود واجب دانستم که به چند نکته اشاره کنم:

رژیم آخوندی تعهد و تقواگرایی را منبع و اساس امور اداری و سیاسی کشور دانست تا جایی که در کلیه امور همان مقدس مآب ها بر اساس ضعف های تخصصی و دانشی لطمه های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی به بار آوردند.

امروزه شاهد این نابسامانی و فساد هستیم بدینسان افراد متخصص و صاحب اندیش کمتر در جایگاه و منصب واقعی خود قرار گرفته ا ند که چه بسا بخشی از زبده ترین افراد تن به مهاجرت اجباری دادند و یا گوشه عزلت برگزیدند و یا اینکه زیر دست تعهد مآبان خرد و پژمرده شدند.

در این راستا و کج فهمی هیچ یک در جایگاه و منزلت خویش قرار نگرفت و اصالت انسانی به تاراج رفت. چنین اندیشه ای ادبیات سیاسی کشور را نیز دستخوش تحول قرار داد همانطور که ما شاهد بودیم در جنبش دانشجویی افرادی که تحصیلات آکادمیکی و یا تخصصی داشتند قادر شدند تلنگری مثبت و اساسی به جنبش دانشجویی بنوازند. متاسفانه همان گروه در خارج از ایران به قهقرا پیش رفتند و یا به لعن و ترور شخصییتی یکدیگر پرداخته اند و در این کشمکش کسی غیر از حسین شریعتمداری سود نبرد.

سئوالی که در این برهه حساس زاییده می شود آن است که آیا این افراد در این حوزه تاریخی که پس از 18 تیر ماه 78 به جرگه سیاسیون پیوستند از جایگاه حوزه سیاسی و اجتماعی و علوم معاصر به چه حد و مقداری تسلط و آشنا هستند؟! جای هیچ شکی نیست که در آن دوره خفقان و بایکوت آنان بی پروا ندای زمان شدند . آیا آنها در خارج از ایران غیر از خدشه دار کردند و هتک حرمت یکدیگر کار ارزنداه ای به ارمغان آوردند؟ از دید من غیر از تهیه خبر سیاسی و جذب تلویزیون های لوس آنجلسی و 24 ساعته کارنامه درخشانی به ثبت نرساندند که چه بسا چاکراه های سیاسی را نیز مسدود و خلط زار کردند.

همانطور که تعهد گرایی و تقوا مآبی محض جامعه و فرهنگ ایرانی را بسوی انحطاط کشانیده و افراد صرف متعهد بودند و یا جبهه رفتند نه به عنوان ارزش اجتماعی ارزیابی شدند بلکه همراه آن ارزش قرب حکومتی پیدا کردند و آن ارزش اجتماعی به مرجعیت اجتماعی و اقتداری مبدل شد تا جای که سنوات جبهه هر کس بیش تر شد ارج او در اجتماع و حکومت بیش تر میشود. واضح و بدیهی است ارتشائ و تقلب برای کسب چنین ارزشی از طریق جعل اسناد و ارائه رزمنده بودند و اسیر بودن نیز جزوی از فرهنگی میشود برای کسب و رسیدن به آن ارزش . لذا در این سیر جعلی واژهایی متولد می شود که لعاب تقوامآبی با شعار تعهدگرایی درهم آمیخته می شود چنان که حمل چنین واژهایی نشانه قرب به حکومت و وصل به دربار مخلصین رهبری است .واژهایی چون :حاجی - سید و دگر القاب مذهبی ...

جان نوشتار من اخطار این معضل است نه زیر سئوال بردن این گروه اگر چه بر این باورم که اینان به علت عدم آشنایی به ادبیات سیاسی جهان و آگاه نبودن به علوم اجتماعی خواسته و یا نا خواسته طعمه رژیم آخوندی و کیهان شدند و جای بسی شگفت است که آنان شمشیر به قتل یکدیگر بسته اند گرچه پیش از این در یک سنگر و با یک هدف معین برعلیه جمهوری اسلامی پیکار میکردند . اگر ما از باب مقایسه هم نگاهی افکنیم این چرخه و تکرار در این فرهنگ به عناوین شکلی به چشم می خورد :

اگر چه حافظه تاریخی و فرهنگی ما کم نباشد بیش نیز نیست!!! رفرمیست ها و اصلاح طلب های امروز از بنیان گذاران جهوری اسلامی بودند و یا دستی بر تنظیم و تدوین قانون اساسی داشتند و حال امروز با چرخش سیاسی جامعه را به چالش و سئوال کشانده اند که ای بابا آخه چرخش تا این حد؟!!! همانطور که اشاره کردم این یک معضل فرهنگی است که حتی در ادبیات سیاسی ما را نیز تحت شعاع قرار داده افرادی وارد حوزه سیاست می شوند که به هیچ وجه آشنایی با علوم سیاسی و اجتماعیی را ندارند به توهم این که یک فعال سیاسی حق دارد نسخه سیاسی و تئوری سیاسی تجویض کند و به علت عدم رعایت بازی سیاسی و ناآگاهی به فرهنگ معاصر مسبب ترور یکدیگر می شوند برای حضور در صحنه سیاست.

جای هیچ شکی نیست فردای ایران آزاد هریک از ما به همراه تخصصی که از فرهنگ غرب اکتساب کرده ایم لازمه اش تعهد و مسئولیت پذیری در قبال حرفه و مسئولیتی که می پذیریم به نیکویی و خردپردازی می بایستی ختم شود.!!!

آیا می بایستی بار دگر افرادی در صحنه سیاست حضور یابند که ملعبه شده بودند و عاری از کسب علوم تخصصی بر مسند قدرت تکیه زنند؟ چون تعهد محض سیاسی را یدک کشیده اند؟ آیا بجای برادرهای مذهبی و جبهه رفته صرف و تهی از تخصص این بار فعالان سیاسی محض که مملو از تعهد ولی عاری و تهی از تخصص جایگزین گروه برادران اسلامی خواهند شد؟!!!

در هم آمیزشی تعهد و تخصص است که فرد مسئول از خود روشن می شود به قولی از خود شهریار می شود از خود شهریار شدن همان حق حاکمیت فرد بر خود است نه بر پایه ولایت الله و در مسیر روشن شدن است که خردگرایی مرجع جامعه میشود و هر فردی در این پیکره خود معیار و میزان است .دشمن

در فرهنگ تعهد مآبی محض اسلامی دشمن سیاسی نیست بلکه ملحد و کافر و ضد خدا و اسلام معرفی می شود و چنین اهریمنی مفسد فی الارض شناخته شده. ولی دشمن از منظر تعهدگرایی محض سیاسی که تهی از تخصص سیاسی و علوم همراه است از شکل اسلامی نیست بلکه آنان در اجتماع قدرت مرجعیت سیاسی کاذب پیدا خواهند کرد و به مرور با ترور شخصییتی یکدیگر مسبب سیاست زده گی و یا حذف سیاست در اجتماع را می شوند.در این برهه زمانی سیاستی که آغشته بر خرد و علوم باشد را مشاهده نمی شود بلکه حق انحصاری اموراداری و صنف های مدنی و سیاسی را شاهد هستیم که توسط این گروه اسیر می شود. از آن جایی که خود با اکثر فعالان سیاسی مطرح در ارتباط هستم و از نزدیک شاهد هستم که چگونه آنها برای کسب علوم معاصر در جهد و تلاش هستند.در آتی ایران آزاد این افراد همراه با تخصص و کسب علومی که در طی دوره هجرت در دیار غربت اکتساب کرده اند بر اساس لیاقت و شایستگی اداره امور فرهنگی و سیاسی و اقتصادی را که همرا با تعهد انسانی است را برعهده خواهند گرفت.

بنابراین فرهنگ تک بعدی تعهد و تخصص را ملغی کنیم و ترکیب آن دو را سرلوحه سازندگی ایران کنیم.

۱ نظر:

  1. بسیار زیبا نگاشته ایید پارسا جان ، شوربختانه یکی از دلایل پایدار بودن رژیم ، خود بزرگ بینی و به بی راهه رفتن همین افراد به اصطلاح سیاسی هست که آینده ایران عزیز را قربانی حماقت بی خردانه و کج فهمی های خودشان کرده اند . کسانی که فقط می خواهند ژست آدم های روش ان فکر را بگیرند

    پاسخحذف