۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه

نامه ای از یک سکولار به خدا (( خود آ))

  • نامه ای از یک سکولار به خدا (( خود آ)) 
  • قسمت اول

  • سلام خدا -امیدوارم که حالت خوب باشد - خیلی وقت است که  خبری از تو ندارم.-  ازبچه های محل و قوم و خویش هم سراغت را گرفتم ولی افسوس خبری نبافتم.
  • رفیق فکر کنم هزار و چهارصد و اندی سال است هیچ نشانی از خودت بر جا نگذاشته ای -نه رسولی -نه آیتی - نه فرشته ای و نه حتی مور و ملخی هم نفرستادی تا قومی را سرنگون سازی و یا پرندگان سنگ پران خود را نازل کنی -چندی است که عجب به یادت افتاده ام در واقع نگران حال و احوالت هستم که مبادا خودکشی کرده ای از دست آفریدهای خود - نگران شدم که مبادا دست از خدایی برداشته ایی و یا تسلیم مخلوقات خود شده ایی ؟ منظورم همین انسان دو پایی است که خود آفریدی و به همه مقربین خود و فرشتگانت فرمان سجود آنرا دادی- چندی پیش یکی از همین دیوانه ها شایعه پراکنی کرد که تو مرده ایی! شانس آورد که آخر عمری مجنون شده بود و کسی حرفها یش را خیلی جدی نگرفتند ..! در غیر این صورت بچه های حزب الهی با کارد سلاخی اش می کردند. بار الها چرا مخفی شدی حالا؟! بی خبری از تو باعث هرج و مرج و پریشانی روحی و روانی در سطح زمین شده ! آخه تو که خود واقف و دانا و حکیم و عادل هستی ! .
  • خیلی نگرانت هستم حداقل یکی را بفرست تا با ما بیعت کند. شاید خبرها سانسور و یا فیلتر شده  وبه سمع بارگاه اقدس همایونی نمی رسد؟! جانشینان تو روی زمین هر کردار ناصوابی را ثواب و هر عمل قبحی را به ذکر نام تو انجام می دهند. به جان خودت سوگند اگر تا چند وقت دیگر از خود نشانی و یا خبری ندهی و چنان نامعلوم بمانی بشریت با مشکلات جدیدی روبرو خواهد شد! بین خودمان باشد! شک و دو ددلی در سطح زمین روز به روز رواج پیدا می کند! حتی دین داران و ((تو)) پرستان هم به تدریج تورا فراموش می کنند و برمی گردند به زمانی که نه خدایی در کار بود و نه دکان دارانی که تو را در معرض فروش و نمایش گذارند و پول و منصب کسب کنند در این راه.بدون شک ((ما )) دوباره به دنبال شرک پرستی و توتم پردازی خواهیم پرداخت.و یا شاید خدایی مدرن تر از تو بسازیم! و یا چه بسی تنها به روح و روان خود و به بازوی نیرومند خویش تکیه کنند و انسان خدایی را جانشین (( بنده )) خدایی و تو رابندگی بنمایند. باور کن شب و روز از نگرانی تو خواب ندارم! من فوزول نیستم و زیر آب کسی را هم نمی زنم و لی گستاخی تا جایی پیش رفته که کلیه اعمال ناپسند را به تو و اهل بیتت نسبت می دهند. حتی تجاوز به نوامیس را باذکر منتخبین تو و یاد تو انجام می دهند. باور کن که راست می گویم! خبردار که شدی؟! منطقه ای در گوشه ای از قلمروا ت به نام ایران است که قبل از اینکه تو را بشناسند [خود آ ) دوست بودند. و آخرین قومی بودند که توسط یکی از خلافای تو به زور شمشیر و تهدید  آنها تو را پذیرفتند . یا الله آخه این چه رسمی است همان قوم عرب را به یاد داری که در خانه فعلی تو ( کعبه ) که قبلا" نمایش گاهی از بت ها وجود داشت و در این را ه پول های هنگفتی نصیبشان می شد حالا به جای لات و منات و عزی -حجر الاسود پول ساز شده .
  • خدایا خیلی شاکی ام ازت. چرا از زمین به آسمان نقل و مکان کردی؟! بدون شک رفتی تا مصون از فنا و مرگ باشی؟! اگر پیامبران سامی این همه صفات پر طمطراقی چون رحمان و رحیم و عادل به تو نسبت نمی دادند و تو را از طاقچه های خانه مان به عرش و ملکوت سوق نمی دادند چه بسا امروز نه بساط شیاطی به را ه بود و نه منبع درآمدی درراه تو ...و نه اینکه به نام تو خونها ریخته شود به اسم ثواب و کسب قربی تو...خود قضاوت کن ؟ارج تو بر روی ایوان و اتاق هایی که مملو از پاکی وخلوص که همراه رنگ های ملون بود زیبنده ی تو بود!؟ یا گمنامی و بی هوییتی و کشتار و تجاوز هایی که به نام تو شکل می گیرد . سکوت تو جلوگاه مرگ توست ؟ تردیدی نیست عدم وجود کسانی چون ربا و خاخام و کشیش و آخوند عزت و ارج تو مبرا تر بود نبود چنین دلالان و واسطه گران ارتباط من و تو ملموس تر و عاشقانه تر بود !!! صفات هایی چون رحمان و کریم  تو به سخره گرفته شد توسط دلالان دین. تو که هرازگاهی یکی از بندگان خود را به پیغمبری مبعوث میکردی چه شد که دست از کار کشیدی ؟ آیا کار عبث و بیهوده ای بود ؟ اگر چنین است پس چرا مطرح نمی کنی مگر ما نامحرم هستیم ؟ مگر ما از رگ گردن به تو نزدیک تر نیستیم؟  چرا در این برهه حساس زمانی فرشته ایی و یا ماموری به زمین نمی فرستی؟ تا ما مشکلات خود را با او عنوان کنیم. خدایا کفر نمی گویم! اگر آن صفات پرطمطراقی را که پیامبرانت به تو نسبت دادند را بپذیرم پس تو دانسته ما را خلق کردی و آنچه را که برای ما پیش آید تو دخیل هستی و نقش داری! وقتی قصه آفرینش را که تو سروده بودی خواندم نه از سر بی عقیدتی و نا باوری بلکه از سر دلسوزی و ترحم به حال خود و همنوعانم به این فکر افتادم که مبادا خدعه ای در کار باشد اصلا شاید کار  موساد و سیا و یا انگلیس ها باشد که از نا آگاهی و ساده لوحی پدران و مادران ما سوء استفاده کرده باشند و سرمان را کلاه گذاشته اند! بار الها خیلی نگرانت هستم! در طول این چند هزار ساله ایی که به عرش بردنت خیلی تنزل کرده ایی نسبت به آن روزهایی که تو درون خانه های ما بودی!  با هرجنگی که بین مخلوق تو شکل میگرفت تو بر افراشته بر دکل ها بودی و شکست هر قبیله ای به منزله  شکست خدای آن قوم بود. و قوم مغلوب خدای غالب را به آغوش گرم پذیرا می شد. به یاد داری آن روزهایی را که با ظرافت و کنده کاری شده روی طاقچه خانه ی ما قرار داشتی و پدران و مادرانمان در آرام ترین جایگاه فرار می دادند تو را ! نه نیازی به دلالان دین بود و نه حائلی بین من و تو ! تو واقعا" از رگ گردن به من نزدیک تر بودی! گاهی سخنانی به تو نسبت میدهند که به عقلت شک می کنم. یکی از همان پیامبران سامی توبه نام یعقوب با تو چند شبانه روز کشتی می گیرد و تا مرز شکست تو پیش می رود اگر تو به نام خود او را سوگند نداده بودی رسوایی تو زبانزد عام و خاص بود.  یهوه جان- واقعا" هزاران سال است که در بالای عرش خود نشسته ای و در پیچ و تاپ خود پیروان و قوم برتر خود را مراقبت و نظاره گر هستی که مبادا روز شنبه چراغ خانه هایشان را با دست خود روشن کنند؟ و از دستان خود برای روشن و خاموش کردن کلیدی استفاده نکنند. تو را به یکتایی پذیرفتیم - خود را صاحب پسر قلمداد کردی و آن پسر را هم نه ماه و نه ساعت و نه دقیقه و نه ثانیه در رحم بانویی نکهداردی تا متولد شود. یا الله  در شهری به نام مدینه به نام تو صدقه از قوم خود طلب کرده اند و تا جایی پیش رفت که از قول تو دو تن از قوم و خویشان خودش به نام ابی لهب و همسرش را نفرین کرده .
  • خدایا از خودت خبری بده شک ندارم که تو هنوز نفس می کشی تا زمانی که مخلوقان تو و دلالان تو به نام تو واسطه گری می کنند تو هم حیات داری! اگر مرده بودی از فرشتگان در گاهت گرفته تا مقربین تو تا جن و پری تا برسیم به همین آخوند ها و حجت الاسلام ها و ثقه الاسلام ها و قاریان و همینطور پاپ و کاردینال و کشیشان و خاخام ها و موبدان روحانی به گوش ما می رساندند - چنین خبر داغی محال است گم شود  .آنها به دنبال فرصتی هستند  تا بلکه خودی نشان بدهند و مردم را به بهانه عزاداری و سوگواری برای رحلت خداوندگار مرحوم و مغفور به خیابان ها بکشند. البته دلالان تو روزی هزاران بار تو را می کشند و زنده میکنند .
  • بارالها هبوط را بر اختیار ما گذاشتی زیرا که پدرم ( آدم )وسوسه مادرم ( حوا ) شد و نافرمانی آن دو را بخشیدی زیرا که آنها از درخت معرفت و میوه ممنوعه استفاده کرده بودند. شاکی ام از تو آخه آخ خدا گناه پدر و مادرم چه ربطی به من داره !!!
  • راستی مگر شیطان از درگاه تو رانده و طرد نشده بود؟ چطور شد که سرو کله اش در بهشت و نزد مادر و پدرم درآمد و به وسوسه آن دو پرداخت .مگر تو دانای کل نیستی ؟ چطور پیش بینی نکردی عمل شیطان را؟ 
  • یا الله به یاد دارم که پدرم در دفترچه خاطراتش چنین نوشته بود : قبل از اینکه ما از میوه ( درخت ممنوعه و به روایاتی سیب) را تناول کنیم به خوبی و خوشی در باغ عدن و بهشت ایزدی همه روزه به عیش و نوش مشغول بودیم تا جایی که نه تنوعی و نه هیجانی در کار بود - روز مره گی و تکرار زندگی یکنواخت هردوی ما را ( آدم و حوا ) به کسالت و دلمردگی رسانده بود یکی از همان روزها با وسوسه حوا از فرمان حق تعالی سرپیچی نمودیم و هنگامی که خداوند ما را احظار کرد برای اولین بار معنی شرم را ما تجربه کردیم و به احترام او با یک برگ انجیر شرمگاه یی خود را پوشاندیم .همین شرم ما باعث رسوایی ما و برملا شدن تمرد ما شد. و آنگاه خداوند دریافت که ما نیز چون او بر خلاف گذشته دارای معرفت و شناخت شده ایم ! خداوند ما را مورد عناب و توبیخ قرارداد و از ما پرسید که چه کسی به شما این معرفت را آموخت و چشمان شما و خرد تان شرم را تشخیص داد. به سادگی پاسخ دادیم - ابلیس و خداوند فرمود شما دیگر به من احتیاج ندارید و به زمین بازگردید! پدرم در دفترچه خاطراتش تائید کرده که اوایل هبوط و رانده شدن از بهشت مدتی سرگردان و حیران در زمین شراط خیلی سختی را سپری کردند ولی پس از مدتی آن ها توانسته بودند از معرفتی که کسب کرده بودند نیازهای خود را بدست آورند.و مبنی بر اظهارات پدرم: اگر ابلیس ما را با معرفت آشنا نکرده بود ما هنوز در حالت کودکی و نادانی در بهشت و رضوان محبوس بودیم.  پدرم بارها تاکید کرده بود که عطای عمر ابدی را به لقای دانایی توام با خرد بخشیده است. 
  • خدایا یکی از همان فرزندان خلف تو درتقدیس گستاخانه پدرم چنین گفته است: 
  • پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت           نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم. 


  •  

۱ نظر: